یک کنجکاو!

مختصر نوشت هایی از یک کنجکاو...

درود!

برای صرفه‌جویی در وقت ارزشمندتان و استفادۀ بهتر و بهینه‌تر از مطالب وبلاگ، لطفاً از بخش موضوعات برای دسترسی به موضوع مورد علاقه‌تان استفاده فرمایید.

هدیه‌ی ارزشمند کانون ترجمان

دو هفته قبل هدیه‌ای ارزشمند از کانون ترجمان به دستم رسید که خیلی دوست داشتنی بود و از اینکه بنده رو مستحق این هدیه دونستن بسیار خوشحال شدم.

دو کتاب خلق یا نفرت و ماشین محتوا، از کارهای ارزشمند دَن نوریس، کارآفرین سریالی موفق همراه با یک سری کاغذ رنگی خوشگل که می‌شد باهاش یک جعبه درست کرد؛ و همه‌ی این‌ها با هم در یک بسته‌بندی شکیل و کلاسیک هدیه‌ی کانون ترجمان بود.


خلق یا نفرت ماشین محتوا


کتاب خلق یا نفرت یک کتاب الهام‌بخش و انگیزشی است که به قدرت مثبت خلق کردن و خلاقیت و نیروی منفی تنفر و چگونگی نه گفتن به آن می‌پردازد.

همه ما به نوعی خلاقیم - قوه خلاقی در درون ماست. در مقابل، نیرویی به نام نفرت نیز وجود دارد، که در برابر قوه خلاقه‌تان مقاومت کرده و شما را از دست به کار شدن باز می‌دارد. نفرت کنترل‌پذیر و مهارشدنی، و نیروی خلاقه‌تان نیز رشدپذیر است. این کتاب، چگونگی توقف نفرت و رشد خلق را به شما نشان می‌دهد.

" اساسی‌ترین نکته این است: اگر چیزی خلق می‌کنید، پس خلاقید. در‌غیر‌اینصورت، اگر دست به کاری نمی‌زنید، چیزی در حال متوقف کردن شماست.
من این را نفرت می نامم. "


و اما در کتاب ماشین محتوا "به طور کامل می‌آموزید بازاریابی محتوایی چیست و چگونه یک راهبرد کارآمد بازاریابی محتوایی ساخته می‌شود. ممکن است به این نتیجه برسید که این موضوع به درد شما نمی‌خورد، یا از آن سرسری رد شوید، یا با هیجان فریاد بزنید. به هر حال، قبل از هر تصمیمی ابتدا باید آن را بفهمید.
دوم، یک چهارچوب سادۀ سه-مرحله‌ای برای یک بازاریابی موفق فرا می‌گیرید. این به شما کمک می‌کند به جای اینکه صرفاً “هر روز بنویسید” بر روی موضوعات درستی تمرکز کنید.
مهم‌تر از همۀ اینها، با فراهم آوردن یک سری چهارچوب‌ها و موارد قابل دانلود، کار را برایتان ساده تر می‌کنم تا با اعمال سریع آنها در کسب و کارتان، مطمئن شوید راهبرد بازاریابی محتوای شما مؤثر است."

اگر مایل باشید می‌توانید بخشی از کتاب را اینجا مطالعه کنید.


ترجمه کتاب‌ها روان و قابل فهم انجام شده و پیشنهاد می‌کنم حتما این کتاب‌های ارزشمند را مطالعه بکنید.


پ.ن 1: فقط یک نکته که شخصاً خیلی حساسم استفاده از عبارت "بازاریابی محتوا" در ترجمه است. البته در این مورد بین علما اختلاف است! اما من در صحبت بیشتر از عبارت "بازاریابی محتوایی" استفاده می‌کنم. در واقع بازاریابی محتوا مجموعه اقدامات بازاریابی است که ما برای معرفی و فروش محتوایمان (محصولی از جنس محتوا مثل روزنامه، مجله، کتاب و یا حتی یک فیلم!) انجام می‌دهیم و بازاریابی محتوایی مجموعه اقدامات مبتنی بر محتوا (تولید، نشر و ...) که برای معرفی و فروش محصولات غیرمحتوایی (و شاید حتی محتوایی) است.


پ.ن 2: به زودی سعی می‌کنم مرور کامل‌تری بر این دو کتاب خواندنی در وبلاگ بنویسم.

پ.ن 3: راه‌های ارتباطی با کانون ترجمان برای تهیه و یا مطالعه بیشتر در مورد این کتاب‌ها:

@tarjomanclub (Telegram, Instagram, Twitter, Google+, Facebook, LinkedIn)

Site: www.tarjomanclub.com

Mail: info[at]tarjomanclub.com

  • ۱ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • جمعه ۱۴ ارديبهشت ۹۷

    نه برای لقمه‌ای نان! (مروری بر نوشته‌ی کونوسوکی ماتسوشیتا)

    نه برای لقمه‌ای نان؛ آداب بازرگانی و اخلاق مدیریت به سبک ژاپنی

    کونوسوکه ماتسوشیتا (Konosuke Matsushita) یکی از بزرگترین کارآفرینان و بازرگانان ژاپنی است که شرکت صنایع الکترونیکی ماتسوشیتا را در 1918 در ژاپن بنا نهاد؛ البته ما بیشتر محصولاتش را با نام پاناسونیک به خاطر داریم.

    ماتسوشیتا کتاب‌های مختلفی پیرامون بازرگانی و مدیریت به زبان‌های ژاپنی و انگلیسی منتشر کرده؛ و طی دهه‌های مختلف مقالات زیادی از کتاب‌های او گرفته شده است. از برگردان‌های انگلیسی که توسط خود او از کتاب‌‌های ژاپنی‌اش انجام گرفته می‌توان به کتاب اندیشه‌هایی درباره‌ی انسان اشاره کرد که با اقبال خوبی در زمان انتشار مواجه شد. وی در کتاب نه برای لقمه‌ای نان: آداب دادوستد و اخلاق مدیریت، به بازگویی راه‌های دادوستد و شیوه‌های مدیریتی که بر پایه‌های آزموده‌های خودش پرورانده می‌پردازد. (این کتاب در سال 1366 توسط دکتر محمدعلی طوسی ترجمه شده و توسط شباویز طی چند چاپ منتشر شده است.)

    در پیش‌گفتار این کتاب او مدیریت را کاری کاملاً ساده (در کنار سختی‌های مختلف!) دانسته و می‌گوید:

    اگر بپذیریم که علت وجودی بازرگانی ضرورت آن برای جامعه است - زیرا بازرگانی پاسخی است به نیازهای مردم - آن‌گاه دستور پایه‌ای مدیریت خود به خود آشکار می‌شود، بیاموزید که مردم چه می‌خواهند و بر آن پایه رفتار کنید.

    این نکته، اصل بنیادی که ماتسوشیتا الکتریک را بر آن بنا نهاده است.

    در این کتاب با روایت خاطرات و داستان‌هایی که در طول شصت سال فعالیت شرکت ماتسوشیتا الکتریک با آن‌ها مواجه شده است، به پیشنهاد اصولی انسانی در بازرگانی و مدیریت در زمینه‌های منابع انسانی، خرد گروهی، مدیریت آفریننده، روحیه خدمت کردن، وظیفه‌ی اجتماعی، چالش و رشد، مدیر آرمانی و مدیر کارساز در بخش‌های مختلف کتاب می‌پردازد.

    تأمین کیفیت یکسان و ممتاز کالا، عامل موفقیت تولیدکننده است و خریدار می‌تواند مشوق آن باشد.
    تأمین کیفیت یکسان و ممتاز کالا، عامل موفقیت تولیدکننده است و خریدار می‌تواند مشوق آن باشد.

    هر کدام از داستان‌ها و تجربیات بیان شده در کتاب خواندنی و سرشار از نکات آموختنی است و در این مرور نمی‌گنجد، اما بهتر دیدم این مطلب را با بیانی زیبا از نشر شباویز که در صفحات اولیه کتاب نوشته است به پایان ببرم:

    "قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود...

    و این دریاست که تشنگان را سراب می‌کند، رزق و روزی فراهم می‌آورد، دورافتادگان را به هم پیوند می‌دهد و روح را آرامش می‌بخشد.

    ماتسوشیتا قطره‌ای بود که دریایی شد. قطره‌های دیگر برا به گرد هم آورد، به آنان همکاری و همیاری آموخت، سرپرستی و هدایتشان کرد، به آنان آموزش داد و در دشواری‌ها یار و یاورشان گردید تا استوار گشتند و نه تنها نیاز ملت ژاپن که حتی ساکنان بسیاری از سرزمین‌های دیگر را نیز برآورده ساختند.

    هدف او بر صدر نشستن و فرمان راندن نبود. مقصودش به کف آوردن لقمه نانی بیشتر و در آسایش افزون‌تری زیستن نبود. خواست او شهره‌ی جهان شدن و بلند آوازه گردیدن نبود. آماج راستین او سربلندی میهنش و بهروزی هم‌میهنانش بود و آن را نیز به دست آورد."

    پی‌نوشت یک: از پنجم فروردین امسال هر شب تو فکرم بود که این کتاب ارزشمند رو معرفی کنم، ولی مشغله‌های فراوان مانع می‌شد، تا این‌که با مداد آشنا شدم! شبکه‌ای اجتماعی برای خواندن و نوشتن...

    بالاخره که این هم سبب شد دیگه چند دقیقه‌ای میخکوب بشم و عرض ارادتی نسبت به جناب ماتسوشیتا داشته‌باشم.

    پی‌نوشت دو: این کتاب رو حدوداً دو سه سال پیش یکی از اساتید مشاور در پارک علم‌ و‌ فناوری (جناب دکتر ستوده) بهم معرفی کردن و اون زمان خیلی دنبالش گشتم پیداش نکردم! امسال خیلی تصادفی دیدم یکی از دوستان در گروه همفکر مشهد عکسی از کتاب گذاشته بودن و ازشون درخواست کردم بهم امانت بدن. تشکر ویژه می‌کنم از جناب روحانی عزیز از مدیران آوین لند آویژه که این فرصت مطالعه رو به بنده دادند.

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۹۷

    مروری بر کتاب ذهن کامل نو، A Whole New Mind، اثر دنیل پینک

    « ذهن کامل نو؛ گذر از عصر اطلاعاتی به عصر مفهومی »

    ذهن کامل نو

    آقای دنیل اچ. پینک که به اعلام نشریه کسب و کار هاروارد در سال 2011 به عنوان یکی از 50 متفکر مدیریت جهان معرفی شده است و کتابی دیگری از او با نام «انگیزه: راهکاری نو برای خلق دنیایی نو» را پیش‌تر بررسی کردیم.

    پینک در کتاب ذهن کامل نو که در سال 2005 نوشته شده است به ارائه پیش‌بینی از دنیای آینده در عصری دیگر پرداخته و نوید داشتن عصری مفهومی را می‌دهد. اما منظور او از عصر مفهومی چیست؟ و تفاوت‌های آن با عصر اطلاعاتی چیست؟ لازمه‌ی همراهی از این گذر از عصر اطلاعاتی و به عصر مفهومی چیست؟

    او در ابتدای کتاب دو مفهوم راست مغز و چپ مغز را معرفی کرده و با ارائه نتایج آزمایش‌های انجام شده و تحقیقات پژوهشگران ویژگی‌های هر کدام و رفتار افراد چپ مغز و راست مغز را تشریح می‌کند. (در تصویر زیر از سایت دنیای روان‌شناسی مواردی مشاهده می‌شود)


    نیمکره راست و چپ مغز


    پینک معتقد است دنیای کنونی (در سال 2005)، دنیایی است که منحصر به سمت چپ مغز و تفکر منطقی شده است، اما در عصر پیش‌رو دیگر رقابت تنها با این تفکر قابل انجام نیست. کارهایی صرفاً منطقی که توسط ماشین حساب‌های پیشرفته، کامپیوتر و هوش مصنوعی به صورت خودکار قابل انجام است کلمات کلیدیو یا قابل برونسپاری به کشورهای آسیایی (مثل چین و هند (در نظر بگیرید که این کتاب در آمریکا نوشته شده است!)). همچنین دنیایی که در آن محصولات و کالاها فراوانند، دیگر رقابت تنها سر کارایی محصولات و خدمات کارگشا نخواهد بود.

    عصر پیش‌رو از نظر دنیل پینک، رویکردی مبتنی بر تفکر راست‌مغز دارد. او شش حس را معرفی کرده که ما را در عصر مفهومی همراهی می‌کنند:

    1. طراحی: مردم دیگر فقط برای عملکرد پول نمی‌دهند، محصولاتی انتخاب می‌شوند که خلاقانه‌تر و زیباتر طراحی شده باشد. شاید یکی از بهترین مثال‌هایی که در این مورد می‌توان زد تفاوت محصولات اپل با محصولات مشابه (از نظر امکانات) دیگر برندها دارد. (در این مورد کتاب تفکر طراحی از انتشارات آریانا قلم را برای مطالعه پیشنهاد می‌کنم)
    2. داستان: غالباً داستان‌ها بسیار بیشتر از اعداد و ارقام در خاطر ما می‌ماند. ما معمولاً داستان‌های برندها را بیشتر به خاطر داریم. شاید داستان را بتوان به نوعی روح کسب و کار نامید! (در این مورد هم کتاب داستان‌سرایی سازمانی را به شما پیشنهاد می‌کنم)
    3. همنوایی: برای بهبود کسب و کار در عصر جدید، نیاز به ترکیب موضوعات مختلف داریم و تنها تمرکز بر بحث‌های تخصصی ما را در رقابت به جایی نخواهد رساند. وجود هماهنگی و همنوایی بین کارکردهای یک محصول می‌تواند باعث موفقیت شود.
    4. همدلی: وجود احساسات و همدلی کردن با مشتریان از الزامات و نقاط تمایز در عصر مفهومی خواهد بود. حتی داستانی از پزشکانی که با همدلی کردن با بیمارانشان توانستند بیماری آن‌ها را بهتر تشخیص دهند یا به بهبود آنها کمک کنند در این فصل شنیدنی است. اینکه یادمان باشد مشتری چه می‌خواهد و از دریچه نگاه و خواسته‌ی او بنگریم.
    5. بازی: استفاده از بازی (و گیمیفیکیشن) در افزایش سطح درگیری مشتریان و مصرف‌کنندگان، بازاریابی و فروش و حتی روابط با منابع انسانی از موضوعات داغ و مطرح دنیای کنونی است. چیزی که دنیل پینک در سال 2005 به آن اشاره کرده است. (برای مطالعه بیشتر پیرامون گیمیفیکیشن و استفاده از بازی در کسب‌وکار مطالعه مطالب سایت آقای گیمیفیکیشن را پیشنهاد می‌کنم)
    6. معنا: دیگر افراد تنها به دنبال کسب سود مالی نیستند، بلکه در جستجوی معنا در زندگیشان هستند. (پیرامون معنا، مطالب زیادی در پست معرفی کتاب انگیزش (Payoff) از دن ارییلی آوردم که دیگر تکرار آن‌ها لازم نیست)

    همچنین در این کتاب او معتقد است برخی از کسب و کارهای سنتی دیگر در آینده نخواهد بود و جای خودشان را به پلتفورم‌ها و رویکردهای متناسب با عصر مفهومی خواهند داد.


    به طور کلی، هسته‌ی اصلی کلام این کتاب در این است که بیشتر به نیمکره‌ی راست مغزمان بها بدهیم و سعی کنیم این شش حس را تمرین کنیم، در همین راستا در انتهای هر فصل، پس از معرفی هر حس، تمریناتی برای پرورش آن معرفی شده است.


    من این کتاب را با ترجمه امیررضا رحیمی و چاپ انتشارات کندوکاو مطالعه کردم و به شما هم مطالعه این کتاب را پیشنهاد می‌کنم.

  • ۰ پسندیدم
  • ۳ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • دوشنبه ۱۳ فروردين ۹۷

    دید اقتصادی: داستانی جذاب برای آموختن اقتصاد

    دید اقتصادی

    📚 مفاهیمی که از طریق داستان‌ها گفته می‌شوند، غالباً بیشتر در خاطر مانده و نهادینه می‌شوند. شاید شما هم مثل من همواره دوست داشتید بیشتر با مفاهیم اقتصادی آشنا شوید و کلیدواژه‌های آن را بهتر بشناسید؛ در این صورت مطالعه کتاب دید اقتصادی، داستانی جذاب برای آموختن اقتصاد نوشته پیتر دی شیف و اندرو جی شیف و ترجمه سهیند حمزه‌ئی را پیشنهاد می‌کنم، این کتاب با جلدی جذاب و چاپی عالی از انتشارات وزین آریانا قلم قابل تهیه کردن است.

    📄 داستان از یک جزیره کوچک با سه نفر عضو جزیره شروع شده و کم کم اقتصاد و زندگی مدرن در آن شکل می‌گیرد. به خوبی برخی مفاهیم اقتصادی در داستان معرفی شده و در پایان هر بخش از کتاب چکیده‌ای وجود دارد که همان مفاهیم گفته شده در داستان را، در واقعیت هم بررسی می‌کند.

    در کتاب به اصول مکتب اتریشی اقتصاد هم پرداخته شده و ضعف‌های از نگاه جریان‌های کینزین را در قالب داستان شرح می‌دهد.

    داستان از تولید یک ایده شروع شده و با تسهیم ثرویت بین اعضای جزیره، با مفاهیم سرمایه‌گذاری، وام و عرضه و تقاضا و رشد اقتصاد ادامه پیدا می‌کند. در بخش بعدی کاربردهای مختلف اعتبار شرح داده شده و با وام‌های تجاری، مصرفی و ضروری آشنا می‌شویم. در فصل‌های بعدتر اقتصاد گسترش یافته، افراد بیشتری به جزیره می‌آیند و تمدنی جدید شکل می‌گیرد. کم کم بانک‌ها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر قد علم می‌کنند و به مرور یک جمهوری و دولت ظهور پیدا می‌کند. با وارد شدن دولت و سیاست‌مداران به اقتصاد، رنگ و بوی عدم صداقت به اقتصاد افزوده می‌شود و کم کم این وارد شدن جزیره به سمت سقوط اقتصادش می‌باشد.


    ✏️ وقتی مطالعه کتاب را شروع کردم به قدری جذب روایت جذاب و ترجمه‌ی شیوا و گیرای آن شدم که در همان روز تمامش کردم! پیشنهاد می‌کنم حتماً قسمتی از بخش اول آن را که در سایت آریانا قلم گذاشته شده مطالعه بفرمایید و اگر مایل بودید آنرا تهیه کنید و استفاده کنید.

    ✏️✏️ توضیحات بسیار کامل و جامعی مترجم محترم و نویسنده‌ی کتاب در اول کتاب آورده‌اند که مطالعه آن قبل از خرید یا شروع کردن کتاب بسیار لازم و جذاب است به نظرم! این توضیحات از سایت آریانا و این صفحه قابل دسترسی است.

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • چهارشنبه ۲۵ بهمن ۹۶

    ایلان ماسک

    «اگر چیزی به اندازه کافی مهم باشد، حتی اگر شانسی در موفقیت آن نداشته باشید، بهتر است آن‌ را انجام دهید.»
    - ایلان ماسک

    ره‌آورد مدیریت


    🗒 دیروز که از شرکت به خانه رفتم، احساس خستگی و ناامیدی بسیاری در کارهای بسیار بسیار زیاد و روی هم تلنبار شده داشتم؛ به قدری که کمترین انگیزه‌ای برای پیگیری کارها و شروع آن‌ها (مثل سابق) نداشتم. احساس می‌کردم به منبع انرژی و انگیزه‌ای نیاز دارم تا دوباره نیروی محرکه‌ای برای شروع کارها شود. لحظه‌ای چشمم به جلد نشریه وزین ره‌آورد مدیریت افتاد که دوستان این نشریه، شماره 6 آن‌را قبلاً در محفل کتاب پانوا به حاضرین هدیه داده بودند. عکس روی جلد ایلان ماسک بود و چکیده‌ای 30 صفحه‌ای از کتاب ایلان ماسک که اشلی ونس آن‌را نوشته بود در نشریه موجود بود.

    ره‌آورد مدیریت

    شرح کتاب از کودکی ایلان شروع شده و به کارهایی که در سنین نوجوانی و جوانی کرده است پرداخته، سپس دوران دانشگاه و فعالیت‌های پس از دانشگاه را شرح داده است. علاقۀ ایلان به یادگیری و کسب تجربۀ هرچه بیشتر و کارآموزی همزمان در دو شرکت در سیلیکون ولی نشان‌دهندۀ سرسختی او در توسعه مهارت‌های فردی خودش دارد.

    اولین فعالیت کسب‌و‌کاری جدی او و برادرش "زیپ2" طعم خوب سرمایه‌گذاری صحیح روی انرژی و وقت خودشان را به آن‌ها چشاند و بدین ترتیب در اولین فعالیت استارتاپی با فراز و نشیب‌های مختلف، به موفقیت نسبی خوبی رسیدند. قطعاً این موفقیت (که البته بی‌تأثیر از شرایط آن زمان هم نبوده) انگیزۀ بالایی را در زندگی کاری ایلان ایجاد کرده است. و بعد از آن موفقیت بسیار بالای ایکس‌دات‌کام و پی‌پال که او را به ثروتی بسیار بالا رساند.

    یکی از نکاتی که در کتاب ایلان ماسک برای من جالب بود، اهتمام او به همکاری با شرکت‌های مختلف دیگر و انعقاد شراکت با یکی از بزرگترین رقبایشان یعنی کانفینیتی که پیتر تیل و مکس لوچین بنیان گذاشته بودند است. نکته‌ای که متأسفانه کمتر در کسب‌و‌کارهای ایرانی دیدم علاقه کمتر به همکاری و شراکت با همدیگر است.

    مدیریت همزمان اسپیس‌ایکس و تسلا که زمان و انرژی (و البته سرمایه) زیادی از ایلان را به خود اختصاص داده بود، در نهایت در سال 2008 که یکی از بدترین و سخت‌ترین دوران کاری ایلان بوده است، منجر به بن بست رسیدن زندگی خصوصی او شد و از نظر مالی هم او را در مضیقه بسیاری گذاشت. اما نکته جالب حفظ تمرکز ایلان ماسک بر روی هدف اصلی‌اش و جستجوی راهکارهای برون رفت از آن دوران تاریک است.


    بطور کلی مطالعه چکیدۀ کتاب ایلان ماسک (از مجموعه ره‌آورد مدیریت) برای بنده بسیار جالب و لذت‌بخش بود. در نهایت ترجمه چکیده‌ای از مصاحبه‌ی Y Combinator با ایلان در سال 2016 هم در این نشریه آمده است که مطالعه آن خالی از لطف نیست.


    ✏️ پی‌نوشت 1: مجموعه نشریات ره‌آورد مدیریت، چکیده‌ای از ارزشمندترین کتاب‌های روز مدیریت را با زبانی شیوا و ترجمه‌ای روان در اختیار خواننده می‌گذارد و مشخصاً در انتخاب کتب هر شماره، دقت نظر کافی و عالی داشته‌اند. پیشنهاد می‌کنم حتماً نگاهی به فهرست هر شماره از این نشریه داشته باشید و اگر مایل بودید تهیه و استفاده کنید. برای خود بنده که بسیار جالب بود.

    آدرس سایت نشریه: http://rahavard.ir و آدرس کانال تلگرام نشریه: https://t.me/rahavardmodiriat



    ✏️ پی‌نوشت 2: متن کامل کتاب ترجمه شده توسط خانم مریم قمری دیجی‌مگ به رایگان قابل مطالعه می‌باشد.

    ✏️ پی‌نوشت 3: بعد از خواندن شرح حال ایلان، به شرایط خودم راضی شدم و کارها را با انگیزه زیاد شروع کردم!



  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • سه شنبه ۲۴ بهمن ۹۶

    نقل تجربه‌ی شخصی من از آموزه‌های استارتاپ ناب (Lean Startup)

    ✅ نقل تجربه‌ی شخصی من از آموزه‌های استارتاپ ناب (Lean Startup)

    🖌 پیروی جلسه امروز (25 دی ماه) "محفل کتاب و تجربه پانوا" (@Panoa_co) که پیرامون تحلیل و بررسی کتاب Running Lean (ترجمه شده به نام "اجرای ناب" توسط @MrMotarjem) برگزار شد، تجربه‌ای شخصی از استفاده از آموزه‌های ناب (Lean) در یکی از کارهامون رو می‌خواستم با دوستان در میون بگذارم.

    استارتاپ ناب


    🖌🖌 اول ذکر این برداشت شخصی از آموزه‌های ناب (کتب Lean Startup و Running Lean) شاید خالی از لطف نباشه. به طور کل خیلی خیلی چکیده‌ی دلیل و چرایی استفاده از آموزه‌های ناب رو بخوام بگم، اینه که نیایم یه مدت زیادی صرف زمان، انرژی و هزینه بالایی کنیم و محصولی بسازیم که مشتریان/کاربران/مردم نخوان! بیایم و گام به گام و مرحله به مرحله "بسازیم، اندازه‌گیری کنیم، و یاد بگیریم!" تا زمانی که به همخوانی محصول و بازار (PMF) برسیم.

    🐤 تجربه من: استفاده از آموزه‌های ناب در محصول هوشمندسازی مرغداری (و IoT)
    از سال 91 که پروژه‌ای پیرامون اتوماسیون سالن پرورش قارچ انجام داده بودیم (مبتنی بر خطوط تلفن ثابت و برنامه‌ریزی قبلی توسط مشتری)، به دنبال ورود به صنعت و بازار اتوماسیون مرغداری‌ها بودیم.
    چشم‌اندازی که برای خودمون به عنوان راه‌حل (Solution) تدوین کرده بودیم (و خب صحبت‌هایی هم با افرادی که تا حدودی با مرغداری در تعامل بودن داشتیم) بسیار خفن (!)، پیشرفته، هوشمند و خودکار بود. به دنبال ساخت سیستمی یکپارچه بودیم که (تقریباً) تمامی کارهای صاحب سالن مرغداری رو انجام می‌داد و از بحث برنامه غذایی و شدت نور در طول دوران رشد جوجه‌ها و گرما و رطوبت مورد نیاز و ... رو خودکار انجام بده!
    بخاطر خیلی خفن در نظر گرفتن راه‌حل و محصولی که مورد نظرمون بود، هزینه‌های اولیه ورود به این صنعت بسیار بالا تخمین زده شد و بقدری در چشم‌انداز رویاگونه خودمون غرق شده بودیم که عملاً از ترس خراب کردن ایده قشنگمون و البته هزینه‌ها (مالی، انرژی و زمانی) شروعش نکردیم!
    ⚠️ و خدارو شکر که نکردیم! چون اگر تمام اون هزینه‌ها رو کرده بودیم و محصولی که در ذهن خودمون بود رو ساخته بودیم، با بی‌مهری مشتریان مواجه میشد و عملاً کسی این محصول رو نمیخواست!

    ♻️ اما چه کردیم؟
    در یکی از پروژه‌های هوشمندسازی (@IRIC_Smart_Home) با یکی از مشتریان آشنا شدیم که از قضا در صنعت مرغداری کار میکرد و چند سالن داشت.
    1️⃣(مصاحبه مسئله) اونجا طی صحبت‌ها و مصاحبه‌ای که با ایشون داشتیم و نقل تجربه خودشون و همکارانشون، تونستیم "مشکل" (Problem) مورد نظر مشتریان رو درک کنیم. {مشکلشون با چیزی که ما فکر میکردیم فرق داشت! و خواسته‌هاشون اصلاً ارزش‌های پیشنهادی که ما در ذهنمون داشتیم نبود!}
    2️⃣ (مصاحبه راه‌حل) روی مشکل فکر کردیم (طوفان فکری) و چند راه حل تکنیکال به نظرمون رسید، با مشتری (پذیرنده آغازین (Early Adaptor)) صحبت کردیم و راه‌حل‌های پیشنهادیمون رو مطرح کردیم و در نهایت به خواسته‌هایی مشخص رسیدیم! {واقعاً ساده‌تر (در ظاهر) و کاربردی‌تر از مواردی بود که قبل از مصاحبه در ذهن ما بود!}
    3️⃣ (ساخت MVP و مصاحبه آن) محصولی مقدماتی ولی پذیرفتنی که ارزش مورد نظر مشتری رو برسونه، ساختیم و بدون زیاد کار کردن روی زیبایی و خیلی از موارد تکنیکالی که همیشه خودمونو درگیرش میکردیم، ساختیم و گذاشتیم زیر کار! در نهایت نتیجه کار رو بررسی کردیم و با مشتری مجدداً صحبت کردیم. متوجه شدیم راه درست رو داریم پیش میریم، نیازهای مشتری رو بهتر از قبل فهمیدیم و کمی از تجربه کاربری مشتری بازخورد گرفتیم و به بهبود MVPمون پرداختیم!
    4️⃣ (افزایش ویژگی‌های محصول و اندازه‌گیری هم‌خوانی محصول و بازار (MVP)) امکانات بیشتری به سیستم اضافه کردیم و باز هم بازخورد گرفتیم!
    بعد مدتی کار کردن مشتری با سیستم (دو دوره جوجه کشی) باز هم مصاحبه‌های مختلف داشتیم تا سیستم رو بهبود ببخشیم.
    بعد از مطمئن شدن مشتری اولیه، ایشون از اعتبار خودش استفاده کرد و محصول ما رو به همکارانش معرفی کرد! (یکی از کانال‌های خوب رشد، تبلیغات دهان‌به‌دهان (WOM))

    📄 البته فرآیند بالا چیزی حدود 9 ماه به طول انجامیده (با دو دوره رشد جوجه‌ها) و خیلی خلاصه گفتم که حوصله خوندنش باشه!

    نکته مهمی که به ما خیلی کمک کرد! پیدا کردن یه پذیرنده اولیه و انجام مصاحبه با مشتری واقعی بود که کارمونو خیلی جلو انداخت!

    امیدوارم نقل این تجربه به درد دوستان و نگرش مثبتشون نسبت به آموزه‌های ناب بخوره!

    @yek_konjkav

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • دوشنبه ۲۵ دی ۹۶

    مروری بر کتاب Growth Hacker Marketing، بازاریابی هکر رشد

    نسل جدید برندهای میلیارد دلاری بدون هزینه کردن حتی یک ده سنتی در "بازاریابی سنتی" بنا شده است.
    آن‌ها یک استراتژی جدید داشتند:
    هک رشد (Growth Hacking)
    و به خوبی هم کار کرد!

    بازاریابی هکر رشد

    آقای رایان هالیدی (Ryan Holiday) نگارنده کتب پرفروش Trust Me, I'm Lying، The Obstacle Is the Way، Ego Is the Enemy و برخی کتب دیگر پیرامون بازاریابی فرهنگ و شرایط انسانی است. کارش به 28 زبان ترجمه شده و در نشریات مختلف ازش یاد شده است. شرکتش در زمینه‌های بازاریابی و بخصوص تبلیغات و بازاریابی اثرات موزیسین‌ها و نویسندگان مختلف دنیا و تبدیل آن‌ها به پرفروش‌ترین‌ها فعالیت داشته است.

    او در کتاب بازاریابی هکر رشد: آینده روابط عمومی، بازاریابی و تبلیغات به معرفی آشنایی خودش با مقوله هک رشد پرداخته و سپس خواننده کتاب را با مدل ذهنی هکر رشد آشنا می‌کند. این کتاب خلاصه و مفید (با حجم کم، حدود 60 70 صفحه) نشان می‌دهد که چگونه بازی بازاریابی برای همیشه تغییر کرده است. مدل ذهنی هکر رشد را نمایش می‌دهد و مجموعه‌ای از قوانین جدید و اطلاعات ضروری را مهیا می‌کند.

    کتاب جدید رایان هالیدی، توسط برخی از بزرگان و افراد با سابقه هک رشد، کارآفرینان موفق سیلیکن ولی و نویسندگان کتب بازاریابی به عنوان کتابی مفید و لازم برای خواندن معرفی شده است.

    مدل ذهنی هکر رشد چیست و چگونه هکر رشد شویم؟

    هالیدی در کتابش چهار نکته را مورد بررسی قرار می‌دهد که یک هکر رشد باید حتما آن‌ها را رعایت کند:
    1- داشتن تناسب محصول/خدمت و بازار (PMF)
    این مهمترین و اولین نکته است که هک رشد با آن شروع می‌شود! یعنی اول شما باید محصولی داشته باشید که برای بازار مناسب باشد و مشتریان خواستار آن باشند. رایان معتقد است از مهمترین تفاوت بازاریابی هک رشد نسبت به بازاریابی سنتی همین نکته است! در بازاریابی سنتی غالباً بازاریابان به دنبال فروش محصولشان (بزور!) به دیگران هستند، شاید محصولاتی که خیلی تناسبی برای بازار ندارد!

    پس به عنوان اولین کار باید شما محصولی مناسب با خواسته‌ها و نیازهای بازار خلق کنید و تنها راه رسیدن به این محصول کار کردن روی محصول و تست کردن مداوم آن است (در همین زمینه شما را به مطالعه کتاب فاخر Lean Startup اثر Eric Reis دعوت می‌کنم). مثال‌هایی از بازار نگارش و نشر کتاب و همچنین Airb&b هم در این فصل دیده می‌شود.

    2- هک رشدتان را بیابید!

    هک رشد از یک روش تست-و-یادگیری برای یافتن محصولی که ارزش بازاریابی داشته باشد استفاده می‌کند. اما وقتی محصولی را با PMF خوب هم پیدا کردید باید بازارش را پیدا کنید. در این مرحله باز هم به روش تست-و-یادگیری نیاز دارید، اما این برای شیوه‌ی بازاریابی مورد نظر!
    باید شیوه‌های مختلف بازاریابی، تبلیغات و روابط عمومی را اجرا کنید، نتیجه‌اش را بررسی کنید و در صورتی که روش مناسبی برای شما نیست به سراغ روش دیگری بروید تا در نهایت بهترین روش رشد بازارتان را پیدا کنید (در این مورد هم مطالعه کتاب Traction اثر Gabriel Weinberg و Justin Mares را پیشنهاد می‌کنم تا با مدل چشم گاو (هدف) معروف آن‌ها در مورد جذب بیشتر، آشنا شوید). مثال این فصل هم روش Uber در جذب کاربران بیشتر توسط روابط عمومی خلاقانه است.

    3- ویروسی (وایرال) شوید!

    وایرال شدن آرزوی هر بازاریاب است، با این وجود علم ساده‌ای برای وایرال شدن محصولات وجود دارد. مشتریان خوشحال صحبت می‌کنند و در صحبت‌هایشان شما را به دیگران معرفی می‌کنند. اگر به دنبال وایرال شدن محصولتان هستید پس محصولی را ایجاد کنید که انتظارات مشتریان را برآورده سازد و تا آن‌ها مشتاقانه در مورد شما با دیگران صحبت (تبلیغات دهان به دهان) کنند.

    صبر کنید! اینجا هم هکی برای ویرال شدن وجود دارد. بازاریابان با استفاده از افراد تأثیرگذار در هر بازار (Infeluencers) می‌توانند این وضعیت را تسریع ببخشند. یا حتی از برنامه‌های بازاریابی ارجاعی (Preferal Marketing) برای معرفی شدن توسط دیگران استفاده کنند. مثال این فصل هم DropBox و برنامه بازاریابی ارجاعی قشنگش است، و البته نمونه‌ی ایرانی آن را در برنامه‌های تبلیغاتی اسنپ و تپ‌سی دیده‌ایم (اگر می‌خواهید در مورد موضوع این فصل تخصصی‌تر مطالعه کنید، کتاب Contagious (مسری) اثر Jonah Berger و کتاب Purple Cow (گاو بنفش) اثر Seth Godin را به شما پیشنهاد می‌کنم).

    4- حفظ و بهینه‌سازی

    هک رشد یک تلاش برای تنها یک بار نیست! برای رشد یک برند، شما تنها به مشتریان جدید نیاز ندارید، بلکه باید مشتریان قدیمی را هم حفظ کنید تا علاوه بر برگشت خودشان، دوستانشان را هم بیاورند. پس از منظر یک هکر رشد، حفظ مشتری (Customer Retention) می‌تواند بهترین استراتژی نگهداری مشتریتان (Customer Acquisition Strategy) باشد. به این دلیل است که 5% رشد در نگهداری (retention) عموماً می‌تواند 30% رشد در بازدهی را به همراه آورد.

    به همین دلیل است که برندهای با رشد بالا مثل Uber بر نوآوری ثابتی که تجربه‌ی مشتریان و ROI شرکت را بهینه کند تمرکز می‌کنند.


    در کل مطالعه این کتاب که حجم بالایی هم ندارد، آشنایی اولیه خوبی با مقوله هک رشد ایجاد می‌کند و خواندن آن را به تمامی دوستان عزیز فعال در حوزه‌های بازاریابی و کارآفرینی پیشنهاد می‌کنم.

    لازم به ذکر است که این کتاب توسط آقای محمد حسین علمدار ترجمه شده و انتشارات نشر نوین مسئولیت چاپ و توزیع آن را به عهده گرفته است. (لینک کتاب در سایت نشر نوین)


    همچنین اگر به مبحث هک رشد علاقه پیدا کردید، پیشنهاد می‌کنم حتما مجموعه فایل‌های صوتی رادیو رشدینو را که امیرحسین ثقه‌الاسلامی و سهراب مستقیم عزیز و مهمانان محترمشان در شنوتو انتشار میدهند را بشنوید و لذت ببرید و صد البته کامنت بگذارید. :)

  • ۱ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • جمعه ۲۴ آذر ۹۶

    مروری بر کتاب انگیزش، Payoff اثر دن اریلی

    «انگیزش؛ منطقی پنهان که به انگیزه‌های ما شکل می‌دهد.»

    انگیزش

    تیتر فوق، نام یکی از جدیدترین کتب دن اریلی (Dan Ariely) (Payoff) می‌باشد که در سال 2016 منتشر شده و جز کتب پرطرفدار و پرفروش محسوب شد و توسط انتشارات نشر نوین در دسترس می‌باشد. دن، استاد روان‌شناسی و اقتصاد رفتاری دانشگاه دوک می‌باشد. او مدیر و بنیان‌گذار مرکز ادراک پیشرفته، هم‌سازنده فیلم مستند صداقت: حقیقتی در مورد عدم صداقت، و نویسندۀ سه کتاب پرفروش نیویورک تایمز است. از جمله بهترین کتاب‌های او می‌توان به «نابخردی‌های پیش‌بینی‌پذیر»، «جنبه‌های مثبت نابخردی»، «حقیقت صادقانه دربارۀ عدم صداقت» و «بدون توجیه برای شما» اشاره کرد.

    شرح شغل رسمی ما هرچه که باشد، همه به صورت پاره‌وقت در حال انگیزه دادن هستیم. انگیزش از بخش‌های اصلی زندگی ماست، اما واقعاً چقدر نسبت به آن آگاهی داریم؟ واقعاً چقدر از چگونگی عملکرد و نقش آن در زندگیمان می‌فهمیم؟ فرض بر این است که انگیزش از پاداش خارجی مثبت مشتق می‌شود. این را انجام بده و آن را بگیر!

    اما به راستی داستان انگیزش بسیار پیچیده‌تر، بغرنج‌تر و سحرآمیزتر از چیزی است که ما فرض می‌کنیم! اگر انگیزش را به دشتی سرشار از درختان در هم تنیده، رودخانه‌های کشف نشده، حشرات تهدیدآمیز، زمین‌های کشاورزی و پرندگان رنگارنگ تصور کنیم؛ این دش اجزاء بسیاری دارد که ما فکر می‌کنیم اهمیت دارند، اما اینطور نیست! و حتی پیچیده‌تر، سرشار از جزئیات غیرمتعارفی است که ما کاملاً نادیده می‌گیریم و فکر می‌کنیم هیچ اهیمیت ندارند، ولی بسیار مهمند!


    دن اریلی در این کتاب در چهار فصل با ارائۀ توضیحاتی از آزمایش‌هایی که در حوزه اقتصاد رفتاری و رفتار انسانی انجام داده و نتایج گرفته شده از آن‌ها به معمای پیچیدۀ انگیزش پرداخته است.

    او در مقدمه به نقل خاطره‌ای از برخوردش با دو کودک در بخش سوختگی بیمارستان می‌پردازد و در این حین پیچیدگی انگیزش و انگیزه‌دهی به دیگران نشان می‌دهد. از آن‌جایی که دن در دوران جوانی خودش حدود سه سال در بخش سوختگی بیمارستان بستری بوده است، مادر کودکان از وی خواسته بود که برای دادنش مشورت و انگیزه به آن‌ها کمکشان کند. دن با ورودش به بیمارستان یاد خاطرات دردناک (به معنای واقعی کلمه) حضورش به عنوان بیمار می‌افتد و حالش بسیار خراب و دگرگون می‌شود، اما انگیزۀ کمک کردن به آن دو کودک (که در نهایت یکی از آن‌ها هم می‌میرد) به او قدرت تحمل تمام این سختی‌ها و خاطرات بد را می‌دهد و این برای او هم جالب و هم معماگونه است. او معتقد است که ما با معنا و ارتباط انگیزه پیدا می‌کنیم، چون اثرات آن‌ها فراسوی خودمان، فراسوی دایرۀ اجتماعیمان و حتی شاید فراتر از وجودمان توسعه یابد؛ کارهایی که معنا و اثرات مثبت دارند، هرچند سخت و طاقت فرسا باشند.

    کار معنادار و کار آسان

    در فصل اول، با ارائه داستانی از مهندسان یک شرکت نرم‌افزاری بزرگ و شرح آزمایش‌های خودش و نتایجشان، به چگونگی نابود کردن انگیزه دیگران می‌پردازد و تشریح می‌کند که چرا بی انگیزه کردن دیگران به طور حیرت‌انگیزی آسان است؟ و در این بین از مثال کار کردن به عنوان یک زندانی که کار بی‌ثمر (کار سیزیفیک) باعث کشتن انگیزه‌اش می‌شود استفاده می‌کند. او در آزمایش‌های مختلف نشان می‌دهد که اگر از کار افراد قدردانی نشود (حتی در حد کلامی) و به اصلاح کارشان نادیده گرفته شود، به مرور باعث کاهش بهره‌وری و انگیزۀ آن‌ها می‌شود. (در صورتی که مایل هستید، شرح بیشتری از فصل اول را مطالعه فرمایید، این پست را حتما ببینید.)

    [برداشت خود من از این فصل، نحوۀ برخورد و تصدیق همکارانم و افرادی است که با آن‌ها سر و کار دارم. پس از مطالعه این فصل، سعی کردم به کارهای آن‌ها بیشتر بها و بازخورد بدهم تا آن‌ها احساس معنای بیشتری در کارشان داشته باشند. - در همین زمینه پیشنهاد می‌کنم انواع مدل رنگی مردیت بلبین از تقسیم کارها در تیم را در متمم مطالعه بفرمایید]

    کار معنا دار

    کار معنادار (فصل اول)


    کار بی معنی

    کار بی معنی (فصل اول)

    فصل دوم با خاطرۀ دن از ساخت یک دراور (گنجه کشودار) از سری محصولات ایکه‌آ (IKEA) شروع می‌شود و نقل می‌کند چطور سختی که در راه مونتاژ کردن آن دراور کشیده است، در لذت بعدی که از دیدن آن می‌بیند تأثیر می‌گذارد. پس از آن داستانی تاریخی از مخلوط کیک (پودر آماده کیک) شرکت پی.داف و پسران را شرح داده و نشان می‌دهد که چطور بانوان خانه‌دار چون در حین پختن کیک زحمتی حس نمی‌کنند، آن را از خودشان ندانسته و فروش پودر کاهش پیدا کرد. در نهایت در این فصل به یکی از موارد مهم در اقتصاد رفتاری پرداخته و نشان می‌دهد که کمی عرق ریختن، کمی هزینه کردن و کمی وقت گذاشتن در چیزی یا کاری، باعث می‌شود ارزش آن را بیشتر از چیزی که هست احساس کنیم. حتی این مورد در ایده‌ها و تفکرات ما، و نه فقط مورادی که برای آن زحمت یدی کشیده‌ایم، پا برجاست و نشان‌دهندۀ پیوستگی عمیق ما به ایده‌ها و ساخته‌های خودمان می‌باشد.

    [برداشت خود من از این فصل: در این فصل به قدرت شخصی‌سازی/سفارشی‌سازی پروژه‌ها و محصولات و تأثیر آن بر ارزش‌گذاری از سمت مشتری و مصرف‌کننده پرداخته است. من هم سعی می‌کنم از این قابلیت برای فروش بهتر محصولاتم و رضایت پس از آن برای مشتریانم استفاده کنم؛ مشتریانم می‌توانند یک سری تغییراتی به دلخواه در ظاهر محصول شرکت (خانه هوشمند و اینترنت اشیاء) داشته باشد تا خودش را در طرح پایانی صاحب سهم و کار مفید بداند!]

    لذت ساختن چیزی

    لذت ساختن چیزی (فصل دوم)


    فصل سوم، از آن دسته مواردی است که نتایج آزمایش‌ها برای ما خیلی قابل درک و ملموس نیست! چیزی از جنس انگیزه‌های درونی که در کتاب انگیزه، راهکاری نو برای خلق دنیایی نو هم به آن اشاره شده بود. این که شاید برعکس چیزی که فکر می‌کنیم، پول کمتر از آن‌چه به آن بها می‌دهیم اهمیت دارد! شروع این فصل روایتی است از فیلم زیبای Glengarry Glen Ross و رهنمود ABC (Always be closing) آن و بازتابی از این باور قوی، پایدار و اشتباه  که انگیزش بیرونی، مثل تهدید، عناصر تعیین کنندۀ دستورالعمل الهام‌بخش سخت کار کردن است.

    آزمایش دن و همکارش در شرکت اینتل و نتایج گرفته شده از آن که دریافت پاداش یا انعام نقدی پس از انجام کار خوب، کم کم تبدیل به عادت و احساس طلب‌کاری (!) در کارکنان می‌شود و برعکس چیزی که تصور می‌کنیم، یک تشکر و دست مریزاد خشک و خالی، نتیجۀ بسیار بهتری در انگیزه‌دهی کارکنان دارد. این همان چیزی است که در داستان روزشکرگذاری در خانه مادر هم در کتاب نابخردی‌های پیش‌بینی‌پذیر به آن اشاره کرده بود، عدم تغییر هنجارهای اجتماعی به هنجارهای بازار و بلعکس!

    شاید بحث برانگیزترین تیتر کتاب را بتوان در همین فصل دید، بیایید وکلا را بکشیم! دن، با نقل داستانی از موفقیت‌های یک خانم بازرگان در کارش و افول کار و کسبش پس از استخدام وکیل برای سامان‌دهی قراردادها، نشان می‌دهد چطور احساس اعتماد و روابط متقابل که پیش از این بین خانم بازرگان و مشتریان و تهیه‌کنندگان مواد و منابع اولیه بوده باعث همکاری با کیفیت بالای آن‌ها می‌شده، با ورود وکلا به این روابط و نوشتن قراردادهای با نکات زیاد، از بین رفته باعث کاهش کیفیت همکاری و محصولات شده است.

    [برداشت من از این فصل: هنجارهای اجتماعی و هنجارهای بازار را به خوبی حفظ کنم و آن‌ها را با هم قاطی نکنم. سعی کنم اعتماد را در روابطم نگه دارم و در ارتباط و رفتارم با افراد مختلف، انگیزه‌های درونی را بیشتر مد نظر قرار دهم تا قواعد بیرونی.]

    روز پس از تعریف و تمجید

    روز پس از تعریف و تمجید (فصل سوم)


    روز پس از پاداش نقدی

    روز پس از پاداش نقدی (فصل سوم)


    در فصل چهارم، به میل دیوانه‌وار ما برای جاودانگی نمادین، و اینکه چقدر دوست داریم همه پیروز شویم پرداخته شده است. از وصیت‌های عجیب و غریب، کارهایی عجیبی که پس از مرگشان افراد خواسته‌اند برایشان انجام شود (مثل دفن کردن با تلفن همراه روشن! یا دفن کردن در ماشین گرانقیمت و ...) گرفته تا رکورد زدن توسط ورزشکاران و باقی گذاشتن اثر هنری توسط هنرمندان، همه نشان از انگیزش‌های پس از مرگ و میلمان به جاودانگی است.

    وصایای عجیب

    جاودانگی نمادین و نیاز به معنا (فصل چهارم)

    و در نهایت، قسمتی از متن کتاب «راهنمای مسافران کهکشان» اثر داگلاس آدامز (که فیلمی هم برگرفته از آن ساخته شده) آورده شده، قسمتی که ابر رایانه Deep Think پس از 7.5 میلیون سال تفکر، بحث و مجاده و پردازش به «آخرین و بزرگترین سوال زندگی، جهان و همه چیز»، پاسخ می‌دهد: «42»! و آن‌جاست که فاج و لونکوال متوجه شدند که باید تازه به سراغ خود «سوال نهایی» بروند.


    ما به قطع یقین از فهمیدن تمام پیچیدگی‌های انگیزشی به دوریم، اما سفر برای درک و فهمیدن صدها نکته دقیق، ظریف، عجیب و غریب و حیرت‌انگیز پیرامون انگیزش جالب توجه، هیجان‌انگیز، مهم و کاربردی خواهد بود. و اگر این سفر را به درستی انجام دهیم رازهای بهره‌وری بیشتر، عشق و معنا را آشکار خوهد کرد.

    کتاب Payoff دن اریلی

    مطالعه این کتاب را به تمام عزیزانی که به اقتصاد رفتاری، گیمیفیکیشن، منابع انسانی و به طور کل تمامی کسانی که بدنبال انگیزه‌دهی به خودشان و دیگران هستند، پیشنهاد می‌کنم.



  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • دوشنبه ۲۲ آبان ۹۶

    معرفی کتاب پنج دشمن کار تیمی

    #معرفی_کتابپنج دشمن کار تیمی


    پنج دشمن کار تیمی


    مطلب زیر یکی از پست‌های اینستاگرامی بنده بوده و لحن و نوشتار مناسب با دیگر پست‌های آن می‌باشد.

    دو شب پیش خوندن این #کتاب رو آخر شب شروع کردم که بعد یه ربع بیست دقیقه مطالعه بخوابم، اما اینقدر جذب #داستان_سرایی زیبا و قوی و البته هستهٔ قوی داستان شدم که به کلی زمان رو فراموش کردم و تقریبا کتاب رو تموم کردم!
    شروع کتاب با یک داستان خیالی (البته برگرفته از تجارب مختلف نگارنده در طی دوران کاری) از شرکتی فناور در سیلیکون ولی، مدیری جدید رو به شرکت و خواننده معرفی می‌کنه که معتقده مشکل عدم فروش و کم بودن مشتریان شرکت (در عین نقدینگی زیاد و کادر فنی و فروش مجرب) به دلیل عدم وجود روحیه تیمی در بین ستاد (مدیران مجموعه) است.
    در طی داستان به ۵ دشمن و مانع اساسی کار تیمی پرداخته می‌شه و در نهایت در ۵۰ صفحه پایانی کتاب بر اساس مدل معرفی شده به پیشنهاد راهکارهای مختلف می‌پردازه.

    کتاب در سال ۲۰۰۲ نوشته شده و قسمت جالبش اینجاست که نکات مختلفی که بهش اشاره شده در کتب جدیدتر و پر سر و صدای سال‌های اخیر هم اومده، مثل:
    - سختی کارهای سخت (بن هاروویتز)
    - از ۰ تا ۱ (پیتر تیل)
    - ۱۷ اصل کار تیمی (جان سی ماکسول)

    مطالعه این کتاب رو به تموم دوستان پیشنهاد می‌کنم.

  • ۰ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • جمعه ۱۹ آبان ۹۶

    گیمیفیکیشن و مسواک زدن (نمونه)

    استفادۀ مسواک‌های هوشمند از داستان‌سرایی برای واداشتن کودکان به مسواک زدن


    Smart Mirror

    طبق گفتۀ اورال‌بی (Oral B) مسواک‌های هوشمند در آینده می‌توانند با آینه‌های هوشمند در جهت تشویق مسواک زدن بهتر استفاده شوند.

    این شرکت فناوری‌های دندان‌پزشک در کنگرۀ جهانی موبایل پس از نشان دادن فناوری‌هایش عنوان کرد در حال حاضر اجازه دسترسی توسعه‌دهندگان شخص ثالث به نرم‌افزارش را باز می‌گذارد تا بتوانند برنامه‌های مختلف برای آن توسعه دهند.

    این شرکت بیان کرده توسعه‌دهندگان می‌توانند از اطلاعات ابری او برای دریافت و ذخیره‌سازی اطلاعات ناشناس مسواک زدن استفاده کنند یا اپلیکیشن‌های خودشان را برای استفاده با مسواک‌های هوشمند توسعه دهند. کاربران هم می‌توانند آزادانه اجازه استفاده یا عدم استفادۀ شرکت‌های شخص ثالث از اطلاعات مسواک زدن آن‌ها را بدهند یا خیر.

    یکی از مثال‌هایی که شرکت اورال‌بی برای استفاده از پتانسیل این فناوری می‌زند آینۀ هوشمند است. آینه‌ای با صفحۀ بزرگی نمایشگر در پشت آن که کودکان رو با نمایش داستانی روی آن به درست مسواک زدن تشویق می‌کند.

    با مسواک زدن صحیح روند داستان با یک قلعه و رنگین‌کمانی که روی آینه ظاهر می‌شود پیشرفت می‌کند، و در صورت اشتباه مسواک زدن هیولاهای کارتونی روی تصویر نمایش داده می‌شوند. اگر کودکی به خوبی و درستی مسواک بزند یک داستان تعاملی به او پاداش داده می‌شود که می‌تواند بعد از آن روی تبلت یا گوشی هوشمندش استفاده کند.

    افراد بالغ هم می‌توانند از آینۀ هوشمند استفاده کنند، با چک کردن وضعیت هوا، وضعیت پرواز‌ها، عناوین خبری و یک تایمر مسواک زدن که در گوشه‌ای از آینه نمایش داده می‌شود.


    Oral-B Smart Brushes

    به تازگی، اورال‌بی اپلیکیشن اندروید و iOSش را در کنار مسواک‌های هوشمند آپدیت کرده است. یکی از قابلیت‌های جدید به دندان‌پزشکان اجازه می‌دهد به کاربران چطور مسواک زدن بهتر را نشان دهند.

    دندان‌پزشکان می‌توانند از اپلیکیشن برای اضافه کردن زمان بیشتر در روال روزانه و یا تمرکز و فوکوس کردن بر نواحی خاصی از دهان استفاده کنند. بیماران هم همچنن می‌توانند با استفاده از اپلیکیشن پیشرفت موفقیت درمان و یا نگهداری مناسب از دندان‌هایشان را با دندان‌پزشکان یا مسئولین بهداشت به اشتراک بگذراند و بازخورد بگیرند.

    یکی دیگر از قابلیت‌های جدید این است که کاربران می‌توانند روال‌های جدید مسواک زدن خودشان برای رسیدن به هدف دندان‌های سفیدتر، نفس تازه‌تر یا بهداشت دهان و دندان ایجاد کنند.


    منبع مقاله

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • چهارشنبه ۲۶ مهر ۹۶