یک کنجکاو!

مختصر نوشت هایی از یک کنجکاو...

درود!

برای صرفه‌جویی در وقت ارزشمندتان و استفادۀ بهتر و بهینه‌تر از مطالب وبلاگ، لطفاً از بخش موضوعات برای دسترسی به موضوع مورد علاقه‌تان استفاده فرمایید.

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدیریت» ثبت شده است

نه برای لقمه‌ای نان! (مروری بر نوشته‌ی کونوسوکی ماتسوشیتا)

نه برای لقمه‌ای نان؛ آداب بازرگانی و اخلاق مدیریت به سبک ژاپنی

کونوسوکه ماتسوشیتا (Konosuke Matsushita) یکی از بزرگترین کارآفرینان و بازرگانان ژاپنی است که شرکت صنایع الکترونیکی ماتسوشیتا را در 1918 در ژاپن بنا نهاد؛ البته ما بیشتر محصولاتش را با نام پاناسونیک به خاطر داریم.

ماتسوشیتا کتاب‌های مختلفی پیرامون بازرگانی و مدیریت به زبان‌های ژاپنی و انگلیسی منتشر کرده؛ و طی دهه‌های مختلف مقالات زیادی از کتاب‌های او گرفته شده است. از برگردان‌های انگلیسی که توسط خود او از کتاب‌‌های ژاپنی‌اش انجام گرفته می‌توان به کتاب اندیشه‌هایی درباره‌ی انسان اشاره کرد که با اقبال خوبی در زمان انتشار مواجه شد. وی در کتاب نه برای لقمه‌ای نان: آداب دادوستد و اخلاق مدیریت، به بازگویی راه‌های دادوستد و شیوه‌های مدیریتی که بر پایه‌های آزموده‌های خودش پرورانده می‌پردازد. (این کتاب در سال 1366 توسط دکتر محمدعلی طوسی ترجمه شده و توسط شباویز طی چند چاپ منتشر شده است.)

در پیش‌گفتار این کتاب او مدیریت را کاری کاملاً ساده (در کنار سختی‌های مختلف!) دانسته و می‌گوید:

اگر بپذیریم که علت وجودی بازرگانی ضرورت آن برای جامعه است - زیرا بازرگانی پاسخی است به نیازهای مردم - آن‌گاه دستور پایه‌ای مدیریت خود به خود آشکار می‌شود، بیاموزید که مردم چه می‌خواهند و بر آن پایه رفتار کنید.

این نکته، اصل بنیادی که ماتسوشیتا الکتریک را بر آن بنا نهاده است.

در این کتاب با روایت خاطرات و داستان‌هایی که در طول شصت سال فعالیت شرکت ماتسوشیتا الکتریک با آن‌ها مواجه شده است، به پیشنهاد اصولی انسانی در بازرگانی و مدیریت در زمینه‌های منابع انسانی، خرد گروهی، مدیریت آفریننده، روحیه خدمت کردن، وظیفه‌ی اجتماعی، چالش و رشد، مدیر آرمانی و مدیر کارساز در بخش‌های مختلف کتاب می‌پردازد.

تأمین کیفیت یکسان و ممتاز کالا، عامل موفقیت تولیدکننده است و خریدار می‌تواند مشوق آن باشد.
تأمین کیفیت یکسان و ممتاز کالا، عامل موفقیت تولیدکننده است و خریدار می‌تواند مشوق آن باشد.

هر کدام از داستان‌ها و تجربیات بیان شده در کتاب خواندنی و سرشار از نکات آموختنی است و در این مرور نمی‌گنجد، اما بهتر دیدم این مطلب را با بیانی زیبا از نشر شباویز که در صفحات اولیه کتاب نوشته است به پایان ببرم:

"قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود...

و این دریاست که تشنگان را سراب می‌کند، رزق و روزی فراهم می‌آورد، دورافتادگان را به هم پیوند می‌دهد و روح را آرامش می‌بخشد.

ماتسوشیتا قطره‌ای بود که دریایی شد. قطره‌های دیگر برا به گرد هم آورد، به آنان همکاری و همیاری آموخت، سرپرستی و هدایتشان کرد، به آنان آموزش داد و در دشواری‌ها یار و یاورشان گردید تا استوار گشتند و نه تنها نیاز ملت ژاپن که حتی ساکنان بسیاری از سرزمین‌های دیگر را نیز برآورده ساختند.

هدف او بر صدر نشستن و فرمان راندن نبود. مقصودش به کف آوردن لقمه نانی بیشتر و در آسایش افزون‌تری زیستن نبود. خواست او شهره‌ی جهان شدن و بلند آوازه گردیدن نبود. آماج راستین او سربلندی میهنش و بهروزی هم‌میهنانش بود و آن را نیز به دست آورد."

پی‌نوشت یک: از پنجم فروردین امسال هر شب تو فکرم بود که این کتاب ارزشمند رو معرفی کنم، ولی مشغله‌های فراوان مانع می‌شد، تا این‌که با مداد آشنا شدم! شبکه‌ای اجتماعی برای خواندن و نوشتن...

بالاخره که این هم سبب شد دیگه چند دقیقه‌ای میخکوب بشم و عرض ارادتی نسبت به جناب ماتسوشیتا داشته‌باشم.

پی‌نوشت دو: این کتاب رو حدوداً دو سه سال پیش یکی از اساتید مشاور در پارک علم‌ و‌ فناوری (جناب دکتر ستوده) بهم معرفی کردن و اون زمان خیلی دنبالش گشتم پیداش نکردم! امسال خیلی تصادفی دیدم یکی از دوستان در گروه همفکر مشهد عکسی از کتاب گذاشته بودن و ازشون درخواست کردم بهم امانت بدن. تشکر ویژه می‌کنم از جناب روحانی عزیز از مدیران آوین لند آویژه که این فرصت مطالعه رو به بنده دادند.

  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۹۷

    ایلان ماسک

    «اگر چیزی به اندازه کافی مهم باشد، حتی اگر شانسی در موفقیت آن نداشته باشید، بهتر است آن‌ را انجام دهید.»
    - ایلان ماسک

    ره‌آورد مدیریت


    🗒 دیروز که از شرکت به خانه رفتم، احساس خستگی و ناامیدی بسیاری در کارهای بسیار بسیار زیاد و روی هم تلنبار شده داشتم؛ به قدری که کمترین انگیزه‌ای برای پیگیری کارها و شروع آن‌ها (مثل سابق) نداشتم. احساس می‌کردم به منبع انرژی و انگیزه‌ای نیاز دارم تا دوباره نیروی محرکه‌ای برای شروع کارها شود. لحظه‌ای چشمم به جلد نشریه وزین ره‌آورد مدیریت افتاد که دوستان این نشریه، شماره 6 آن‌را قبلاً در محفل کتاب پانوا به حاضرین هدیه داده بودند. عکس روی جلد ایلان ماسک بود و چکیده‌ای 30 صفحه‌ای از کتاب ایلان ماسک که اشلی ونس آن‌را نوشته بود در نشریه موجود بود.

    ره‌آورد مدیریت

    شرح کتاب از کودکی ایلان شروع شده و به کارهایی که در سنین نوجوانی و جوانی کرده است پرداخته، سپس دوران دانشگاه و فعالیت‌های پس از دانشگاه را شرح داده است. علاقۀ ایلان به یادگیری و کسب تجربۀ هرچه بیشتر و کارآموزی همزمان در دو شرکت در سیلیکون ولی نشان‌دهندۀ سرسختی او در توسعه مهارت‌های فردی خودش دارد.

    اولین فعالیت کسب‌و‌کاری جدی او و برادرش "زیپ2" طعم خوب سرمایه‌گذاری صحیح روی انرژی و وقت خودشان را به آن‌ها چشاند و بدین ترتیب در اولین فعالیت استارتاپی با فراز و نشیب‌های مختلف، به موفقیت نسبی خوبی رسیدند. قطعاً این موفقیت (که البته بی‌تأثیر از شرایط آن زمان هم نبوده) انگیزۀ بالایی را در زندگی کاری ایلان ایجاد کرده است. و بعد از آن موفقیت بسیار بالای ایکس‌دات‌کام و پی‌پال که او را به ثروتی بسیار بالا رساند.

    یکی از نکاتی که در کتاب ایلان ماسک برای من جالب بود، اهتمام او به همکاری با شرکت‌های مختلف دیگر و انعقاد شراکت با یکی از بزرگترین رقبایشان یعنی کانفینیتی که پیتر تیل و مکس لوچین بنیان گذاشته بودند است. نکته‌ای که متأسفانه کمتر در کسب‌و‌کارهای ایرانی دیدم علاقه کمتر به همکاری و شراکت با همدیگر است.

    مدیریت همزمان اسپیس‌ایکس و تسلا که زمان و انرژی (و البته سرمایه) زیادی از ایلان را به خود اختصاص داده بود، در نهایت در سال 2008 که یکی از بدترین و سخت‌ترین دوران کاری ایلان بوده است، منجر به بن بست رسیدن زندگی خصوصی او شد و از نظر مالی هم او را در مضیقه بسیاری گذاشت. اما نکته جالب حفظ تمرکز ایلان ماسک بر روی هدف اصلی‌اش و جستجوی راهکارهای برون رفت از آن دوران تاریک است.


    بطور کلی مطالعه چکیدۀ کتاب ایلان ماسک (از مجموعه ره‌آورد مدیریت) برای بنده بسیار جالب و لذت‌بخش بود. در نهایت ترجمه چکیده‌ای از مصاحبه‌ی Y Combinator با ایلان در سال 2016 هم در این نشریه آمده است که مطالعه آن خالی از لطف نیست.


    ✏️ پی‌نوشت 1: مجموعه نشریات ره‌آورد مدیریت، چکیده‌ای از ارزشمندترین کتاب‌های روز مدیریت را با زبانی شیوا و ترجمه‌ای روان در اختیار خواننده می‌گذارد و مشخصاً در انتخاب کتب هر شماره، دقت نظر کافی و عالی داشته‌اند. پیشنهاد می‌کنم حتماً نگاهی به فهرست هر شماره از این نشریه داشته باشید و اگر مایل بودید تهیه و استفاده کنید. برای خود بنده که بسیار جالب بود.

    آدرس سایت نشریه: http://rahavard.ir و آدرس کانال تلگرام نشریه: https://t.me/rahavardmodiriat



    ✏️ پی‌نوشت 2: متن کامل کتاب ترجمه شده توسط خانم مریم قمری دیجی‌مگ به رایگان قابل مطالعه می‌باشد.

    ✏️ پی‌نوشت 3: بعد از خواندن شرح حال ایلان، به شرایط خودم راضی شدم و کارها را با انگیزه زیاد شروع کردم!



  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • سه شنبه ۲۴ بهمن ۹۶

    معرفی کتاب پنج دشمن کار تیمی

    #معرفی_کتابپنج دشمن کار تیمی


    پنج دشمن کار تیمی


    مطلب زیر یکی از پست‌های اینستاگرامی بنده بوده و لحن و نوشتار مناسب با دیگر پست‌های آن می‌باشد.

    دو شب پیش خوندن این #کتاب رو آخر شب شروع کردم که بعد یه ربع بیست دقیقه مطالعه بخوابم، اما اینقدر جذب #داستان_سرایی زیبا و قوی و البته هستهٔ قوی داستان شدم که به کلی زمان رو فراموش کردم و تقریبا کتاب رو تموم کردم!
    شروع کتاب با یک داستان خیالی (البته برگرفته از تجارب مختلف نگارنده در طی دوران کاری) از شرکتی فناور در سیلیکون ولی، مدیری جدید رو به شرکت و خواننده معرفی می‌کنه که معتقده مشکل عدم فروش و کم بودن مشتریان شرکت (در عین نقدینگی زیاد و کادر فنی و فروش مجرب) به دلیل عدم وجود روحیه تیمی در بین ستاد (مدیران مجموعه) است.
    در طی داستان به ۵ دشمن و مانع اساسی کار تیمی پرداخته می‌شه و در نهایت در ۵۰ صفحه پایانی کتاب بر اساس مدل معرفی شده به پیشنهاد راهکارهای مختلف می‌پردازه.

    کتاب در سال ۲۰۰۲ نوشته شده و قسمت جالبش اینجاست که نکات مختلفی که بهش اشاره شده در کتب جدیدتر و پر سر و صدای سال‌های اخیر هم اومده، مثل:
    - سختی کارهای سخت (بن هاروویتز)
    - از ۰ تا ۱ (پیتر تیل)
    - ۱۷ اصل کار تیمی (جان سی ماکسول)

    مطالعه این کتاب رو به تموم دوستان پیشنهاد می‌کنم.

  • ۰ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • جمعه ۱۹ آبان ۹۶

    یک نکته از درگیری ذهنی

    درگیری ذهنی مشتریان و کارمندان

    یک نکته از درگیری ذهنی

    در بحث مدیریت، درگیری ذهنی یک مسأله اساسی است که توجه ویژه ای به آن شده است. دو نوع درگیری ذهنی بیشتر مورد علاقه مدیران است:

    درگیری کارمندان و درگیری مشتریان. این موضوعات کانون توجه بسیاری از پژوهش ها و مقالات شده است.

    از نقطه نظر روانشناسی، درگیری ذهنی تجربه ای است که شامل انرژی، درگیر شدن و سودمندی توسط اشخاص در تجربه است. درگیری ذهنی کارمندان شامل تقسیم کارمندان به شغل های آنان از طریق درگیر شدن، رضایت و اشتیاق آنها برای کار است. درگیری می تواند تأثیر فراوانی برای مدیران داشته باشد: می تواند به طور مثبت با کمیته ها و سازمان های شهروندی مرتبط باشد و یا به طور منفی در ارتباط با تمایل برای خارج شدن باشد. علاوه بر این، افزایش درگیری کارمندان متصل به افزایش رضایت مشتریان است، که زیاد دور از انتظار نیست که مدیران علاقه دارند تا ویژگی های رفتاری داخلی را بهبود بخشند. اگرچه این دست یافتن به درگیری بالای کارمندان آسان نیست.

    درگیری ذهنی مشتریان را میتوان به عنوان مفهوم یک حالت روانی که وابسته به زمینه است و توسط فرآیندهای تکراری پویا و همچنین تظاهرات رفتاری مشخص می شود، (مثل ارائه بازخورد، نوشتن نظرات در رسانه های اجتماعی، شرکت در رویداد های مشخص) و فراتر از صرفاً معاملات تعریف کرد.


    برگرفته از مقاله Game on engaging customers and employees through gamification نوشته Karen Robson و همکاران

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • سه شنبه ۱۲ مرداد ۹۵

    هویت بصری سازمان چیست؟

    به نقل از ویکی پدیا:

    هویت سازمانی، (به انگلیسی: Corporate identity) هویت شرکت یا هویت نام تجاری، تصویر کلی از یک شرکت، ابرشرکت و یا یک کسب‌وکار در ذهن عموم مردم، مانند مشتریان، سرمایه‌گذاران و کارمندان می‌باشد و در واقع شخصیت یا هویتی بصری است، که می‌تواند در مورد گروهی از محصولات مشابه و یا خدمات هم‌خانواده از یک منبع مشترک، تحقق یابد، که معمولا بر بازار فروش خاص و یا فعالیت اقتصادی عمومی یک شرکت تأثیرگذار است. هویت سازمانی شامل نشانه-نوشته، رنگ، نام، شکل بسته‌بندی و شعارهای تبلیغاتی بوده و می‌تواند در مورد یک برند یا نماد بازرگانی و یا یک فروشگاه به کار رود.

    هویت سازمانی نباید با تصویر سازمان (برندینگ)  اشتباه گرفت. زیرا هویت بر مسائل داخل سازمان و تصویر، به دریافت خارج از سازمان مربوط می‌شود.


    هویت بصری سازمان نقش مهمی در ارائه ی نمایشی از خود به هر دو ذینفعان داخلی و خارجی ایفا می کند. به طور کلی، هویت بصری سازمان، ارزش ها و اهداف یک سازمان، کسب و کار و ویژگی های آن را بیان می کند. چهار تابع هویت بصری سازمان قابل تمیز هستند که سه تا از آنها ذینفعان خارجی را هدف قرار می دهند.


    1- اول، هویت بصری یک سازمان، دید و شناخت کافی از آن سازمان را مهیا می کند. برای تمامی سازمان های انتفاعی و غیر انتفاعی، بسیار حیاتی است که مردم بدانند این سازمان وجود دارد و نام و هسته ی اصلی کاری آن را در زمان صحیح به خاطر آورند.

    2- دوم، هویت بصری یک سازمان، آن سازمان را برای ذینفعان خارجی به یک سمبل تبدیل می کند.

    3- سوم، هویت بصری یک سازمان، ساختار آن سازمان و انسجام و همچنین روابط بین بخش ها و واحد های آن را به ذینفعان خارجی نشان می دهد.

    4- چهارم، تابع داخلی هویت بصری سازمان مربوط به شناسایی کارمندان با تمام سازمان یا بخشی از سازمان که در آن کار میکنند می باشد.


    هویت بصری مجموعه عوامل بصری است که یک هدف یکپارچه را برای برند دنبال می کند و باعث ایجاد هماهنگی بین تمامی ارکان خارجی و داخلی سازمان (دست اندرکاران ) یک برند می شود. هویت بصری نمایش دهنده شخصیت، اعتبار، چشم انداز، شیوه کار یک برند و بیانگر ارزش های حرفه ای یک سازمان در بالاترین استانداردهای موجود است. هدف از ارائه هویت بصری یکپارچه، ایجاد تصویر خاص و مثبت در ذهن مخاطب و نیز حفاظت از هویت بصری برند است.


    در ادامه چند نمونه هویت بصری و برند هوشمند را مشاهده می فرمایید:

  • ۰ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • چهارشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۴

    روش‌های مدیریت برای رسیدن به مرز رقابت

    Jack Welch

    جک ولچ رئیس و مدیرعامل شرکت جنرال الکتریک بود. او در ارائه‌ی استراتژی‌های مهم تجاری در دو دهه‌ی اخیر پیشگام بوده است. ما امروزه از این استراتژی‌ها به عنوان بخشی از روش پیشرفت در تجارت استفاده می‌کنیم. وقتی او در سال 1981 مسئولیت را در جنرال الکتریک به عهده گرفت، شرکت تنها 25 بیلیون دلار فروش سالیانه داشت. در حالی که در سال 1999 فروش جنرال الکتریک به مرز 112 بیلیون دلار رسید. سود شرکت در سال 1981 حدود 1.5 بیلیون دلار بود و ولچ این میزان را در سال 1999 به 11 بیلیون دلار افزایش داد. رسیدن به این موفقیت امری تصادفی نبود. ولچ برای رسیدن به این ارقام کارهای زیادی را به نحوه شایسته انجام داد.

    روش‌های مدیریت برای رسیدن به مرز رقابت

    1. قدرت تغییر را مهار کنید.

    تغییر را بپذیرید. آن‌دسته از رهبران تجاری که تغییر را دشمن خود می‌پندارند در کارشان شکست می‌خورند. تغییر یک امر دائمی است و رهبران تجاری موفق باید بتوانند محیط تجاری دائما در حال تغییر را پیش‌خوانی کنند.

    به کارمندان خود تفهیم کنید که تغییر هیچگاه به پایان نمی‌رسد. به همکاران خود بیاموزید که به تغییر به عنوان یک فرصت نگاه کنند. چالشی که با کار سخت و تیز‌هوشی قابل حل است.

    آماده باشید تا برنامه‌ی کاری خود را بازنویسی کنید. ولچ همواره مدیران و کارکنانش را تشویق می‌کرد برای بازبین برنامه‌ها و ایجاد تغییرات لازم در آن‌ها آماده باشند.

    2. با واقعیت مواجه شوید.

    واقعیت را درک کنید. رهبران تجاری که از واقعیت فرار می‌کنند محکوم به شکست هستند.

    براساس واقعیت سریع عمل کنید. کسانی که واقعیت را حقیقتا درک کرده باشند نمی‌توانند در همان مقطع توقف کنند. آن‌ها باید روش‌های تجاری خود را به گونه‌ای تنظیم کنند که آن‌ واقعیت را منعکس کند و این کار را باید با سرعت انجام دهند.

    روش خود را در تجارت تغییر دهید. ولچ می‌گوید، اگر چشم خود را به روی واقعیت ببندید با شکست مواجه خواهید شد. با واقعیت روبه‌رو شوید تا یک موقعیت ناخوشایند به شرایط ایده‌آل تبدیل شود.

    3. دخالت کمتر، مدیریت بهتر

    کمتر مدیریت (دخالت) کنید. به مدیران خود بیاموزید کمتر ( در امور زیردستان خود) دخالت کنند هرچند ممکن است برای دخالت بیشتر تعلیم دیده باشند.

    حسن اعتماد را به آن‌ها القاء کنید. با کارمندان محترمانه رفتار کنید و حس اعتماد را در آن‌ها ایجاد نمایید.

    از سر راهشان کنار بروید. کارکنان نیاز به نظارت دائمی ندارند. بگذارید کارشان را انجام دهند. از نتایج حاصله متعجب خواهید شد.

    بر ایجاد بینش تاکید کنید نه بر (افزایش) نظارت. دخالت کمتر به مدیران این فرصت را می‌دهد که افکار بزرگ در سر بپرورانند و به ایده‌های جدید در جهت منافع تجارت دست یابند.

    4. ژرف‌نگری را در کارمندان ایجاد کنید و از سر راهشان کنار روید.

    تجارت امری ساده است. پیچیدگی‌ها وقتی به وجود می‌آید که افراد از داشتن اطلاعات اساسی و حیاتی محروم شوند.

    پنج سوال اساسی را همیشه در ذهن داشته باشید. محیط رقابتی جهانی اطراف شما در چه شرایطی است؟ در سه سال اخیر، رقبای شما چه کرده‌اند؟ در طول همین مدت، شما چه کرده‌اید؟ شیوه‌ی رقابت آن‌ها با شما در آینده چگونه خواهد بود؟ چه طرح‌های برای پشت سر گذاشتن آن‌ها دارید؟

    مدیریت یعنی توجه بهینه به افراد و منابع. افراد مناسب را در مشاغل مناسب بگمارید، آنچه را که لازم دارند در اختیارشان قرار دهید و سپس از سر راهشان کنار بروید.

    مدیران با ژرف نگری هدایت می‌کنند. مدیران باید دیگران را تشویق کنند با نیروی ژرف نگری (دستورات را) به کار بندند.

    5. از دنبال کردن یک ایده‌ی محوری پرهیز کنید؛ در عوض، فقط چند هدف واضح و کلی را به عنوان راهبردهای تجاری در نظر بگیرید.

    چارچوبی کلی برای گروه خود تنظیم کنید. سعی کنید برای هر موقعیت طرحی با جزئیات کامل داشته باشید.

    معیارهایی را به وجود آورید که با دیدگاه کلی شرکت هماهنگ باشد. معیار باید منعکس کننده دیدگاه، فرهنگ و اهداف سازمان باشند.

    اطمینان حاصل کنید که جایی برای مانور باشد. معیارهای اصلی باید ثابت باشند، اما راهبردها ممکن است لازم باشد با توجه به محیط رقابتی تغییر کنند.

    6. کارمندانی تربیت کنید که با اصول  وموازین شرکت همسو باشند.

    اگر به کارمندان بیشتر مسئولیت بدهید، آن‌ها تصمیم‌های بهتری می‌گیرند. با دادن مسئولیت بیشتر به کارمندان، سازمان خود را بارآورتر کنید.

    کارمندانی تربیت کنید که اصول و موازین را در شرکت پاس می‌دارند، حتی اگر اعداد و ارقام خوبی (را از حیث تولید) به دست نمی‌آورند. در صورت ادامه‌ی بی‌ثباتی در اعداد و ارقام مربوط به آن‌ها، انتصاب مجددشان را در نظر داشته باشید.

    کارمندانی را که در حفظ اصول و موازین شرکت نمی‌کوشند حذف کنید حتی اگر اعداد و ارقام خوبی (را از حیث تولید) از خود بروز می‌دهند. درست است که این کار دشوار است اما ضروری است.

    7. در جستجوی راه‌هایی باشید تا ایجاد فرصت کنید و رقابتی‌تر شوید.

    ولچ از همان ابتدا انگشت خود را بر نبض محیط رقابتی گذاشت. متغیرهای عمده‌ای را که ایجاد فرصت می‌کنند و برای تجارت شما چالش محسوب می‌شوند به دقت زیر نظر داشته باشید.

    به علت غایی وجود پدیده‌ها توجه کنید. منابع و سرمایه‌ها را در اختیار دارند، شرکت‌های بی‌رونق را اصلاح کنید و واحدهای تجاری غیر رقابتی را کنار بگذارید.

    همیشه با یک ایده شروع کنید. بدون داشتن یک ایده‌ی واضح در مورد اینکه یک تغییر تا کجا خواهد انجامید، هیچ‌چیز عوض نمی‌شود. جسورانه‌ترین ایده ممکن است بهترین بینش باشد.

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • چهارشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۴

    تغییر نگرش یا تغییر دنیا؟

    نگرش

    میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.

     وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.

     وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد .... که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند.

      وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با رنگ سبز رنگ آمیزی کنند.

     همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند.

     پس از مدتی رنگ ماشین ، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.

     بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید.

     راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟

      مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید :" بله . اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته ام."

     مرد راهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام.

     برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.

     برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر چشم اندازت(نگرش) میتوانی دنیا را به کام خود درآوری.

     تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان(نگرش) ارزانترین و موثرترین روش میباشد.

  • ۰ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • شنبه ۱۹ ارديبهشت ۹۴

    راهبرد دلفینی ؛ مدیریت تعارض برد-برد

    راهبرد دلفینی 

    همه ما برای برقراری ارتباط با دیگران، روش‌های منحصر به فردی داریم. بنابراین تعداد بسیار زیادی روش ارتباطی وجود دارد.
    اما چگونه می‌توانیم کلیدی پیدا کنیم که روابط خانوادگی، عاطفی و حرفه‌ای ما را تسهیل کند؟ و چگونه می‌توانیم راه‌حلی بیابیم که برای همه اشخاص راضی‌کننده باشد و ما را به تفاهم برساند؟
    نویسندگان کتاب راهبرد دلفینی کلید این امر را تنها در همکاری و انعطاف‌پذیری می‌دانند.
    آنها معتقدند که به طور کلی، انسان‌ها را همانند موجودات دریایی می‌توان به ? طبقه تقسیم کرد: ماهی‌های کپور، کوسه‌ها و دلفین‌ها.

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • مصطفی سپهریان
    • دوشنبه ۲۰ بهمن ۹۳